رباعی طنز

من آب گذشته از سرم مي گويم
من عاشقم ، احمقم ، خرم مي گويم
انگار كه چاره اي ندارم ديگر
من اسم تو را به مادرم مي گويم


عاشق نشدیم کار نیکی بکنیم
یا اینکه گناه شیک و پیکی بکنیم
عاشق شده ایم تا بدانند همه
ما هم بلدیم جیک جیکی بکنیم

جليل صفر بيگي

به دور می رفتم .......

به دور می رفتم

به جستجوی راز جهان

که دودکش خانه ات را دیدم

نزدیک که شدم

دریافتم

آنچه به دنبالش بودم تویی

زنی در سرزمینی برفی

با گیسوانی بافته و

آوازهایی که

خواب خرسها را پر از کندوهای عسل می کرد

اینجا فرود آمدم

و برای بخاری ات هیزم جمع کردم.

از کتاب روز به بخیر محبوب من

رسول یونان